کد مطلب:36044
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:23
چگونه مي توان محبت به اوليا و انبياي الهي را در دل افزايش داد؟
معرفت پاية اصلي محبّت است و محبّت ملازم با اطاعت و عامل بزرگ اجتناب از گناهان و راه اساسي تهذيب نفس است. ممكن است بسيار اتفاق بيفتد كه از كنار دوستان صميمي يا شخصيت هاي مورد احترام علمي و اجتماعي يا ديني و حتي محبوب دل همه منتظران و مستضعفان يعني حضرت بقيه الله(ع) عبور كنيم و هيچ كاري كه مبيّن احترام باشد، انجام ندهيم، چون متوجه وجود آن فرد نشديم يا ديديم ولي نشناختيم، چون اگر مي شناختيم، ابراز محبّت و ارادت مي كرديم. انسان وقتي عاشق كسي شد و دوستدار او گشت، از وي پيروي ميكند.
قرآن ميفرمايد: إن كنتم تحبّون الله فاتبعوني يحببكم الله؛[10] اگر دوستدار خدا هستيد، پس از من (پيامبر) متابعت كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد. هرچه پيروي بيشتر و خالصانه تر انچجام گيرد، بر محبت و ارادت افزوده مي گردد.
امام صادق(ع) ميفرمايد: ما كسي را شيعه نمي دانيم مگر آن را كه از همة اوامر ما پيروي كند.[11]
معرفت يا معارفه
وقتي معرفت موجب ايمان و عقيده شد، عشق و محبت مي افريند. هر چه درجة معرفت افزون تر گردد، ايمان و محبت از صلابت و استواري بيشتري برخوردار مي گردد. وقتي عشق و محبت، همة هستي فرد را به احاطه در آورد، عاشق را تابع بي چون و چراي معشوق مي سازد، در نتيجه محبت و لطف معشوق را متوجه خود مي نمايد چنان كه خداوند(معشوق واقعي و حقيقي عشاق حقيقت طلب) ميگويد: فاذكروني أذكركم؛[12] پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم.
اميرالمؤمنين(ع) پس از معرفي ائمه كه سياست گزاران و تدبير كنندگان امور مردمند و از طرف خداپرستي و رياست خلايق را به عهده دارند، ميفرمايد: لا يدخل الجنة إلاّ من عرفهم و عرفوه؛[13] داخل بهشت نمي شود مگر كسي كه نسبت به امامان معرفت داشته باشد و آنان نيز آن فرد را در زمرة شيعيان و صاحبان معرفت به حق خود بدانند و بشناسند.معرفتي كه به محبّت و عشق مبدّل مي گردد يك طرفه نخواهد بود. پس كساني كه اظهار دوستي و محبت ميكند و باور دارند كه آنها امامان به حق هستند، ولي از آنان اطاعت و پيروي نمي كنند، امامان را نشناخته و از اين دوستي و اعتقاد سرسري و يك طرفه نمي توانند به كمال مطلوب نايل گردند.
معرفت و ارتباط قلبي
براي افزايش محبت به اولياي الهي، بايد نسبت به آنان و مقام و منزلشان، افكار و عقايد و عملكرد ها و سيره و سنت شان در ميادين مختلف زندگي معرفت پيدا كرد و آن چه كه آنان را خوشحال و رضايت شان را جلب مي كند، شناخت و سير و حركت هاي خود را بر محور جلب رضايت آنان تنظيم نموده، از هر چه كه باعث ناخشنودي آنان است، فاصله گرفت.
نتيجه معرفت محبت است و نتيجة محبت اطاعت است، اما ميان محبت و اطاعت رابطةمتقابل وجود دارد. هرچه محبت بيشتر، اطاعت قوي تر و هر اندازه اطاعت قوي تر و گسترده تر باشد، محبت افزايش مي يابد، و اين تحقق نمي يابد مگر با ارتباط قلبي با آنان. در همةحالات زندگي (سختي ها و آسايش ها) به آنها بايد توسل شود و آنان را هادي، واسطه و شفيع خود نزد خدا قرار دهيم. پاسخ را با ذكر روايتي از علي(ع) در مورد ملاك دوستي و دشمني به پايان مي بريم:إنّ وليّ محمد(ص) من اطاع الله ... و انّ عدوّ محمد من عصي الله و ...؛[14] دوست محمد(ص) كسي است كه خدا را اطاعت كند، اگر چه در خويشاوندي نسبت به پيامبر دور باشد، و دشمن حضرت كسي است كه گناه كند و نافرماني خدا نمايد، اگر چه خويشاوند نزديك او باشد.
[10] آل عمران(3) آية 31.
[11] كليني، ج 3، باب الورع، حديث 13.
[12] بقره(2) آية 152.
[13] نهج البلاغه، ترجمة فيض الاسلام، خطبة152.
[14] همان، كلمات قصار، شمارة 92.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.